قلب شهریار
برای شهریار رومی
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است امشبــ اگر یاری کنی، ای دیده توفان می کنم
راه دل خود را نتوانم که نپویم
آتش به دل می افکنم، دریا به دامان می کنم
می جویمتــ می جویمتــ با آن که پیدا نیستی
می خواهمتــ، می خواهمتــ، هر چند پنهان می کنم
زندان صبرآموز را، در می گشایم ناگهان
پرهیز طاقت سوز را، یکسر به زندان می کنم
یا عقل تقوا پیشه را، از عشق می دوزم کفن
یا شاهد اندیشه را، از عقل عریان می کنم
بازآ که فرمان می برم، عشق تو با جان می خرم
آن را که می خواهی ز من، آن می کنم، آنــ می کنم.
شبیه قصه هایـــ کودکانـــ استــــ

| www . night Skin . ir |




